چهارشنبه ۱۵ اسفند ۱۳۸۶ - ۵ مارس ۲۰۰۸

هوشنگ امیراحمدی در مصاحبه با کارگزاران:

حامل هیچ پیامی نیستم

 

فرشاد قربانپور: سفر دكتر هوشنگ امیراحمدی به تهران آن هم پس از 10 سال سفری پرحواشی بود. استاد دانشگاه راتگرز و رئیس شورای روابط ایران و آمریكا كه یك سازمان غیردولتی است در آستانه دور چهارم گفت‌و‌گوهای ایران و آمریكا وارد تهران شد. او در تهران با چند نفر از مقامات نیز دیدار كرد. با او در یكی از آخرین شب‌های اقامتش در تهران گفت‌وگو كردیم. گفت‌وگویی كه در اتاق 304 هتل رامتین تهران انجام شد. او در شرایطی با ما سخن گفت كه برخی از سایت‌ها در مورد سفرش به تهران اخباری را منتشر كرده بودند از جمله اینكه در راستای تلاش برای برقراری رابطه بین ایران و آمریكا وارد تهران شده است. خودش وجود چنین برنامه‌ای را تكذیب می‌كند. اما معتقد است كمك به ایجاد درك روشن‌تر دو طرف از یكدیگر از وظایفش است. چند ساعت قبل از اینكه گفت‌وگوی ما با امیراحمدی چاپ شود، او تهران را به مقصد لندن با پرواز «بریتیش ایرویز» ترك كرده است.

 

شما در موقعیتی بسیار تاریخی به ایران آمده‌اید و در چند روز گذشته هم همواره از شما به عنوان میانجیگر یاد شده است. آیا خودتان نیز چنین تعریفی از سفر به تهران دارید؟


من تعریف دیگری دارم. به این دلیل كه بیش از 20 سال در مورد رابطه ایران و آمریكا كار و مطالعه كرده‌ و همواره به عنوان سمبل این رابطه مطرح شده‌ام. این تصور فقط در ایران نیست بلكه در آمریكا هم چنین تصوری از من وجود دارد. بنابراین حتی وقتی برای دیدار خانواده‌ام به ایران می‌آیم یا اینكه برای دیدار دوستانم به واشنگتن می‌روم می‌گویند؛ امیراحمدی رفته است تا رابطه را درست كند. اما در اینجا باید به چند مسئله اشاره كنم. یكی اینكه نه من و نه شورای روابط ایران و آمریكا هیچ‌وقت در جهت ایجاد رابطه بین ایران و آمریكا عمل نكرد. رابطه‌ها را دولت‌ها می‌سازند. ما تنها یك NGO هستیم و برای ایجاد رابطه بسترسازی می‌كنیم. نكته دوم اینكه ما هیچ‌وقت سعی نكردیم به عنوان میانجی و به عنوان كسی كه مسوول تبادل پیام است عمل كنیم. ما سعی كردیم افراد رسمی دو كشور را در مقابل هم قرار دهیم. مثلا من سفیر آمریكا را تشویق می‌كردم كه با سفیر ایران در ژنو گفت‌وگو كند، اما خودم هرگز در این مذاكرات حضور نداشتم ولی به آنها مشاوره می‌دادم. اكنون در این مسافرت هم حامل هیچ پیامی نیستم و هیچ پیامی را به آمریكا منتقل نمی‌كنم. اما من دركی از آن طرف (آمریكا) دارم. قبل ازاینكه به تهران بیایم به وزارت امور خارجه، شورای امنیت ملی، سنا، كنگره رفتم و نیز با افراد تاثیرگذار سیاسی صحبت كردم و درك روشن‌تری از اینكه آمریكا قصد دارد با ایران چه كند را به دست آورده و به ایران منتقل كردم و از این طرف نیز چنین دركی را به آمریكا منتقل خواهم كرد. چرا كه یكی از مشكلات ایران و آمریكا روشن نبودن و عدم شفافیت دو كشور از سیاست‌های یكدیگر است. دو كشور چون با هم دیالوگ ندارند اشخاص ثالث در این میان آب را گل‌آلوده‌تر می‌كنند.


یعنی شما در حال صاف كردن جاده برای كسانی كه قرار است رانندگی كنند هستید؟


دقیقا من همیشه همین كار را كردم. از این‌رو در پی ایجاد شفافیت هستم.

.
شما به كنگره، سنا، وزارت امور خارجه و... در آمریكا رفتید تا دركی جدید را به ایران منتقل كنید. حالا برآیند نظرات آنان چیست؟ آنان در قبال ایران چه برنامه‌ای را دنبال می‌كنند؟


آمریكایی‌ها آرزو دارند روزی با ایران رابطه دوستانه برقرار كنند.


فكر می‌كنید چرا باید چنین آرزویی داشته باشند؟

 

چون ایران كشور مهم و تاثیرگذاری است. آنها معتقدند كه ایران را 30 سال قبل از دست دادند و به همین خاطر هرگز خودشان را نبخشیدند. آمریكا دوست ندارد با كشور مهم منطقه دشمن باشد. آمریكا واقعا قصد دارد مسئله خود را با ایران حل كند، اما به درستی نمی‌داند كه چه كاری باید انجام دهد. آنها گمان می‌كنند در مسیر تلطیف روابط هر كاری كه لازم بود و می‌توانستند را انجام داده‌اند. از این‌رو گمان كردند بهتر است مسئله ایران را در مورد غنی‌سازی جهانی كنند كه تا امروز هم به شورای امنیت كشیده شده است. آنها در این مسیر به دنبال گرفتن جواب از ایران هستند. به اعتقاد من هر چند كه آمریكایی‌ها در چارچوب چندجانبه به ایران فشار می‌آورند اما آمادگی دارند در چارچوب دوجانبه گشایش‌هایی را با ایران داشته باشند. اما گمان می‌كنند كه ایران آمادگی ندارد. یعنی شما اگر به وزارت امور خارجه آمریكا بروید و بگویید ممكن است ایران آمادگی گفت‌وگو داشته باشد همه می‌گویند محال است.


آیا شما معتقدید كه این آمادگی وجود دارد؟


بله. من معتقدم كه این آمادگی وجود دارد. به اعتقاد من در این مورد آمریكا اشتباه می‌كند. یكی از مشكلات آمریكا این است كه چون تصور می‌كند آمادگی مذاكره وجود ندارد بنابراین در همان چارچوب عمل می‌كند و به این صورت، اندك انگیزه‌های آمادگی را هم در این طرف از بین می‌برد. این جریان دو سر دارد. وقتی صحبت می‌كنیم طرف ایران هم می‌گوید آمریكا آماده مذاكره نیست. ایران همچنین می‌گوید آمریكا نوكر اسرائیل است و ما نمی‌توانیم با نوكر اسرائیل كنار بیاییم. من قبول دارم كه لابی اسرائیل در آمریكا قوی است، اما این لابی هیچ‌وقت در قبال لابی عربستان در آمریكا قدرت عرض‌اندام نداشت. ما می‌توانیم كاری كنیم كه لابی اسرائیل درآمریكا در قبال رابطه ایران و آمریكا قدرت تاثیرگذاری چندانی نداشته باشد، اما همواره عملكرد ما به تقویت لابی اسرائیل كمك كرد.


آیا امكان ندارد كه سازمان شما بتواند نقش لابی‌ ایران را در آمریكا در مقابل لابی اسرائیل برعهده بگیرد؟


شورای ما نمونه سازمان‌هایی است كه توانسته است بسیار قدرتمند برای كمك به سیاست‌های ایران كار كند و اجازه ندهد ایران خطرات بیشتری متحمل شود. اما اگر كمی رابطه ایران و آمریكا بهتر می‌شد قدرت شورای ما برای دفاع از منافع ایران چندین برابر می‌شد. مشكل اصلی لابی كردن برای ایران این است كه ایران از سوی آمریكا در لیست كشورهای حامی تروریسم است. در آمریكا براساس قانون ضدتروریسم هیچكس نمی‌تواند لابی كند مگر اینكه رسما به‌عنوان لابی در دستگاه‌های امنیتی و وزارت امور خارجه ثبت‌نام كنیم كه به دنبال آن دردسرهای زیادی ایجاد خواهد شد. از جمله صورت تمام درآمدهای خود را باید ارائه داد و همچنین سازمان‌های امنیتی همواره آن فرد را زیر نظر خواهند داشت.


آیا آمریكایی‌ها حاضر هستند ایران را به عنوان یك قدرت منطقه‌ای بپذیرند؟


بله. آمریكایی‌ها بسیار عملگرا و واقع‌بین هستند. مثلا برخی از سناتورهای آمریكایی معتقدند كه باید نگرانی‌های آمریكا را برطرف كرد. اما در همین آمریكا افرادی هستند كه معتقدند آمریكا قبل از افغانستان باید به ایران حمله می‌كرد، ولی ما باید با عملكرد خودمان به تقویت نیروهای طرفدار ایران كمك كنیم.


مدت زیادی به پایان دو دولت ایران و آمریكا باقی نمانده است و شما هم به عنوان كسی كه می‌خواهید جاده را صاف كنید نقش دارید. فكر می‌كنید اقدامات شما در همین زمان نتیجه‌بخش باشد؟


من واقعا برای این كار نیامده بودم. اما چون به عنوان سمبل این جریان شناخته شده‌ام خودبه‌خود چنین مسائلی در اطراف سفر من اتفاق می‌افتد و تا آنجایی هم كه بتوانم این كار را انجام می‌دهم. من در این زمینه احساس وظیفه می‌كنم. ایران كشور من است. من احساس می‌كنم می‌توانم، به ایران كمك كنم پس طبیعی است كه اقداماتی خواهم داشت. اما در این مقطع ما باید با دو استراتژی به پیش برویم. اول استراتژی جلوگیری از یك درگیری خطرناك است كه به نظر من تا 7 یا 8 ماه آینده هم احتمال آن وجود دارد. چون عده‌ای در واشنگتن حضور دارند كه واقعا دشمن ایران هستند. مثلا حدود دوماه قبل در زمان قضیه قایق‌ها تا مرز درگیری پیش رفتیم و همه چیز به ثانیه رسیده بود. چون بین ایران و آمریكا نه رابطه‌ای وجود دارد و نه تلفن قرمز. بنابراین هر اتفاقی می‌تواند شعله ایجاد كند. در چند ماه آینده هم ما باید جلوی درگیری ناخواسته را بگیریم. مسئله دوم هم این است كه برای دولت بعدی باید بسترسازی كنیم. ما اكنون در زمان گذار هستیم. اگر این چندماه سپری شود وارد مرحله‌ای می‌شویم كه به اعتقاد من آن مرحله بهتر از امروز خواهد بود.


شما اشاره كردید كه بین ایران و آمریكا هیچ خط دیپلماتیكی وجود ندارد، در حالی كه در زمان بحران قایق‌ها در دو ماه قبل فقط چند ثانیه تا بحران بزرگ فاصله داشتیم. آیا شما در آن زمان سعی كردید نقش این خط ارتباطی را بازی كنید؟


خیر. اصلا فرصت برای انجام تلاش دیگری وجود نداشت. امكان چنین كاری هم نبود. این حوادث بسیار برق‌آسا هستند.


شاید بتوان گفت شما بیشتر در پی آن هستید كه آن تلفن قرمز را ایجاد كنید؟


بله دقیقا. ببینید شوروی سابق و آمریكا دو دشمن جنگ سرد و ایدئولوژیك بودند و جنگ‌های اقماری داشتند، اما بزرگ‌ترین سفارت شوروی در واشنگتن و بزرگ‌ترین سفارت آمریكا در مسكو قرار داشت. در این حال هم بین روسای‌جمهور دو كشور یك خط قرمز مستقیم برقرار بود. چرا؟ چون وقتی كشورها با هم مشكل دارند باید با یكدیگر ارتباط داشته باشند. كشورها حتی در زمان جنگ روابط دیپلماتیك را حفظ می‌كنند. من همیشه گفته‌ام لازم نیست رابطه ایران و آمریكا دوستانه باشد چرا كه اعتقاد دارم به علت زخم‌هایی كه وجود دارد تا سال‌ها دوستانه نخواهد بود. اما مسئله مهم ما باید این باشد كه روابط دو كشور را عادی كنیم این روابط به شدت غیرعادی است. دو كشور باید كانال صحبت داشته باشند.

 

اما درباره سفر شما به تهران اخبار متناقضی منتشر شد كه شما هرگز پاسخی به آنها ندادید؟


وقتی به ایران آمدم شنیدم كه برخی رسانه‌ها مسائلی را عنوان كرده‌اند كه واقعیت ندارد. به عنوان مثال نوشتند كه من به كیش رفته‌ام در حالی كه اصلا به كیش نرفتم. یا نوشتند كه من با برخی از سران اصلاح‌طلب مذاكره و ملاقات داشتم كه این اصلا صحیح نیست یا اینكه گفته‌اند من یكی از چهره‌های اپوزیسیون هستم در حالی كه اصلا این‌طور نیست. من اگر اپوزیسیون بودم در انتخابات ریاست‌جمهوری گذشته كاندیدا نمی‌شدم. من به ایران آمدم تا خانواده‌ام را ببینم و در كنار آن با افراد زیادی ملاقات كردم. در مورد آمدنم به ایران هم براساس لطفی بود كه آقای احمدی‌نژاد كرد و دستور داد موانع این سفر برطرف شود.

 

برخی گفته‌اند شما به دعوت رسمی دولت ایران آمده‌اید.

 

دعوت رسمی به آن شكل نبود ولی براساس نامه‌ای بود كه آقای دكتر احمدی‌نژاد صادر كرده و به بخشی از سازمان‌های ذی‌ربط كشور دستور داد تسهیلات مسافرت من را فراهم كرده و هماهنگی‌های لازم را برای رفت و آمد بدون مانع من صورت دهند كه از این جهت تشكر می‌كنم.


شما با پاسپورت ایرانی وارد كشور شدید؟

بله.
حتی برخی گفته‌اند كه شما با گذرنامه دیپلماتیك به ایران آمدید.

اصلا چنین چیزی نبود. من گذرنامه عادی دارم. براساس هماهنگی‌هایی هم كه انجام شده بود در فرودگاه هم هیچ مشكلی نداشتم. در چند روزی هم كه در اینجا حضور داشتم دیدارهای بسیار خوبی داشتم تا جایی كه به آینده رابطه ایران و آمریكا امیدوار شدم و با خوشحالی بسیار زیادی به آمریكا مراجعت می‌كنم.

 

شما با مقامات دولتی هم دیدارهایی داشتید؟


بله. با برخی از مقام‌های مهم دیدار داشتم.


ادامه دارد

 

http://kargozaaran.com/ShowNews.php?2926